به گزارش شهرآرانیوز؛ قرنی کلمهای است که در ناخودآگاه مشهدیها ذخیره شده است. به تعداد تابلویی که در بولوار بلندبالای بالاخیابان دیدهاند. بولواری که تا میدان فردوسی امتداد دارد. خیلی از پاکتهای پستی با این نام به مقصد رسیدهاند و خیلی آدمها نیز. اما قرنی که یک بولوار به این نام افتخار یافته است خود مفتخر است که نام خانوادگی یک مردِ بزرگ است. بزرگ به شکوهِ محمدولی قرنی، سید محمدولی قرنی، سرلشکرسید محمدولی قرنی. قامت کشیده امیر و غیرتمند تیمساری که ارتش، بعد از انقلاب اسلامی، به ایران هدیه کرد.
او اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران بود. نفر اول ارتش. در تغییر ساختار در دهههای بعد، فرمانده کل نفر ارتش شد. آن زمان، اما نفر اول، رئیس ستاد مشترک بود. جالب است که او هم درجه سرلشکری را از رژیم شاه گرفت و هم بعد از نزدیک به یک سال وقتی فهمیدند او سری دارد که در سودای حق و حقیقت است کنار گذاشته میشود. او در اسفند۱۳۳۶ در پی کشف طرح کودتا علیه شاه دستگیر و پس از محاکمه و سه سال زندان از ارتش اخراج شد.
او با عنوان دخالت در امور سیاسی متهم گردید و دستگاه تبلیغاتی پهلوی از اشاره به کودتا در بدنه ارتش بهشدت پرهیز میکرد. او پس از آزادی آشکارا روابط خود را با چهرههای مخالف حکومت پهلوی نظیر حضرت آیتا... العظمی سید محمدهادی میلانی و حضرت آیتا... سید محمود طالقانی افزایش داد.
در جریان وقایع ۱۵خرداد ۱۳۴۲، به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، حضورش در برخی نشستهای مذهبی فاش شد. ساواک، در تاریخ پنجم دی سال۱۳۴۲، او را به همراه شمار دیگری دستگیر کرد. پس از دستگیری، برخورد ساواک با قرنی خشن بود. او به مدت ۹ماه در زندان انفرادی به سر برد. سپس، در بیدادگاه نظامی به سه سال زندان در زندانهای قزلحصار و قصر محکوم شد و تا ۲۰ آذر سال ۱۳۴۵ در زندان بود. پس از آزادی، ساواک فعالیتهای او را شدیدا تحت نظر گرفت و ارتباطاتش را بسیار محدود کرد، اما سید بزرگتر از آن بود که محدودیتها او را خرد کند.
او راه خود را که راه احیای حقیقت و احقاق حق ملت بود ادامه میداد. قرنی در روزهای نخست انقلاب۱۳۵۷، بار دیگر وارد کارزار شد و به انقلابیون پیوست و ریاست جناح نظامی شورای انقلاب اسلامی را برعهده گرفت. سپس با حکم امام خمینی (ره)، به ریاست ستاد مشترک ارتش منصوب شد. در این جایگاه نیز برای احیای ارتش ملی و انقلابی کوشید و در برابر فزونخواهانی که با عناوین مختلف و ایسمهای گوناگون، سرِ ناسازگاری با انقلاب برداشته بودند ایستاد و شاخ بسیاری را شکست. قاطعیت در میدان از امتیازهایی بود که او را متمایز میکرد.
همین هم، اما به مذاق برخیها ناخوش نشست تا در برابر تدابیر او برخیزند. هم در برابر او و هم ارتشی که بودنش، نبودن برخی فزونخواهان و تجزیهطلبان را نتیجه میداد. شعار انحلال ارتش، سحری بود که به نفس امام باطل شد. جواب، اما و اگرهای دوستان غافل را هم قرنی چنین داد: «اگر ارتش ملی را به هر وسیله تضعیف کنند، استقلال ملی و تمامیت ارضی کشور به خطر میافتد. در ارتش شکلی بهوجود میآورم که دشمنان کشور نتوانند کوچکترین لطمهای به ایران وارد کنند.
ارتش بر مبنای ایدئولوژی اسلامی و عدل، باید بهتدریج و با مرور زمان صورت گیرد ..» و صورت گرفت و از عظمت ایران پاسداری کرد هرچند دیگر قرنی نبود تا قامت کشیدن ارتشیان در دفاع از کشور را ببیند. ۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ بود که به ضرب گلوله چند تن از اعضای گروهک فرقان در خانهاش به شهادت رسید، اما ارتش ماند و حصن حصین ملک و ملت شد. روحیه، تدبیر و قاطعیت او در اندیشه و بازوان ارتشیان چنان ترجمه شد که امروز مردم در امنیت کامل از خیابان قرنی میگذرند. شاید بسیاری نام او را نشناسند، اما به مرام پهلوانی و غیرت او درود میفرستند. درودی به عظمت ارتش جمهوری اسلامی ایران.